دنبال دل فتاده به هر خانه می روم

دیوانه ام که از پی دیوانه می روم

پروانه ام که سوخته شمع محفلم

تا جان دهم دوباره به کاشانه می روم

هر چند جانگداز بود شمع بزم دوست

باکم ز شعله نیست همچو پروانه می روم

گر ذره را دل از مدد مهر روشن است

من هم ببوی گیسوی جانانه می روم

صیاد چون شکفتن پروازم آرزوست

غمگین مباش اگر من از این لانه می روم

وادی عشق بیشه شیران نر بود

جان را به کف گرفته و مردانه می روم

در محفل شبانه شوریدگان عشق

فرزانه پا نهاده و دیوانه می روم

راهم نمی دهند چو در خلوت حضور

شب را بهانه کرده و دزدانه می روم

دیگر فریب شیخ و برهمن نمی خورم

پیمان شکسته باز به میخانه می روم

دستار و خرقه در گرو باد داده ام

زاهد مرنج اگر ره میخانه می روم

مورم مرا به خوان سلیمان نیاز نیست

با پای شوق در طلب دانه می روم

فاضل چو دوست نوازشگر من است

کی زیر بار منت بیگانه می روم


موضوعات مرتبط: فاضل

تاريخ : پنج شنبه 14 شهريور 1392 | 22:40 | نویسنده : هادي مشعوف |

نماز

دانی نماز چیست بهشت مصور است

روشنگر مقام تو در نزد داور است

از لغزش و گناه تو را نهی می کند

بالاتر اینکه آیتی از ذکر اکبر است

قدقامت الصلوة چو گفتی بهوش باش

با نفس در نبردی و محراب سنگر است

احرام چونکه بسته شود صاحب نماز

انگار روی بال ملایک شناور است

...


موضوعات مرتبط: فاضل
برچسب‌ها: گلچين غزليات (مرحوم استاد حسينعلي رقوي)

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 15 مرداد 1392 | 21:42 | نویسنده : هادي مشعوف |

گفتم شبی به کعبه کوی تو رو کنم

با حضرتت ز درد دلم گفتگو کنم

چون خاک کوی توست مرا کعبه مراد

آنجا من از خدا طلب آرزو کنم

در شور و حال زمزمه عاشقان گمی

ای جان دل تو را به کجا جستجو کنم

روی تو جلوه گر بود از چار جانبم

تا من نظر به سوی تو از چارسو کنم

چون ذره از کرامت خورشید روی تو

کسب کمال و مرتبه و آبرو کنم

از شوق وصل گریه امانم نمی دهد

کز خون دل برای نمازم وضو کنم

زان خاک مشکبو که به دل می دهد صفا

برگیرمش کفی عوض مشک بو کنم

عطر و گلاب نیست گرای جان بهل

کز آب دیده قبر تو را شستشو کنم

گر ساغرم تهی است ز می فاضلا چه غم

جای شراب خون جگر در سبو کنم

 


موضوعات مرتبط: فاضل

تاريخ : پنج شنبه 23 آذر 1391 | 17:34 | نویسنده : هادي مشعوف |

به مناسبت اولين سالگرد درگذشت شاعر فرزانه روستايمان

هر کاروان که از سرکوی دوست بگذرد

دل بسپرد به حلقه موی تو بگذرد

گر باغبان ز ساحت گلشن گذر کند

از هر چه غیر از گل روی تو بگذرد

باد سحر به گاه عبور از جوار تو

مشکین کند کلاله ز بوی تو بگذرد

هر رهروی که مقصد او نیست کوی تو

لب تشنه از لب جوی تو بگذرد

حیف است عاشق تو به گلگشت زندگی

برگی نچیده از گل روی تو بگذرد

دارنده ولایت تو از صراط هم

سرمست از شراب بسوی تو بگذرد

مشکل دلی که سوخته شمع روی توست

دل برکند ز روی نکوی تو بگذرد

بستم فراق نامه تو بر پرنسیم

دارم امید آنکه بسوی تو بگذرد

گفتی به خون جبهه فاضل وضو کنم

غفلت مکن که وقت وضوی تو بگذرد

 


موضوعات مرتبط: فاضل

تاريخ : یک شنبه 12 شهريور 1391 | 18:38 | نویسنده : هادي مشعوف |

بنام خداوند جان آفرین

چندین بهار پيش دراولين روز فروردين  1311در روستاي عمارت  از توابع شهرستان فريمان کودکی دیده به جهان گشود که او را حسین علی نامیدند. پدرش محمد افضل طبيبي...
موضوعات مرتبط: فاضل

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391 | 21:18 | نویسنده : هادي مشعوف |

صفحه قبل 1 صفحه بعد

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب انجمن برازنده
  • وب مزایده آنلاین
  • وب قالب وبلاگ بلاگفا
  • وب پنس